رویـدادهـا
دوباره شروع از صفر ...
شاید خیلی از ما به راهاندازی كسبوكاری برای خودمان فكر كرده باشیم؛ مسیری پر از موفقیت، درآمدزایی خوب و حس استقلال. معمولا ما زمانی با كارآفرینان در رسانههای مختلف آشنا میشویم كه توانستهاند موفقیتهای زیادی در زندگی كاریشان كسب كنند و به نوعی به اسطورههای فكر اقتصادی تبدیل شدهاند؛ نمونهاش همین آقایان جف بزوس و ایلان ماسك! اما كمتر كسی به مسیری كه این كارآفرینان برای رسیدن به موفقیت طی كردهاند توجه میكند. مسیری پر از فراز و نشیب و غافلگیری، پر از پرتگاههایی كه اگر پایشان میلغزید میتوانست تمام تلاشهایشان را به كام نابودی بكشاند و كارآفرینیشان را به شكستی قطعی تبدیل كند. «بابك رضایی»، مدیرعامل و «رضا رفیعی»، رئیس هیاتمدیره شركت ایرانیان بانِژ، از جمله كارآفرینانی هستند كه داستان مسیر راهاندازی كسبوكارشان آنقدر آموزنده و شنیدنی است كه حتی پارك علم و فناوری پردیس كتابی از آن نیز منتشر كرده است. داستانی كه آنها را تا لبه پرتگاه برد اما با تلاش و رفاقتی كه داشتند توانستند با موفقیت از آن عبور كنند و امروز در مسیر رشد و توسعه كسبوكارشان باشند. در گپ و گفتی دوستانه با بابك رضایی این داستان را زبان خودش میشنویم.
به گزارش روابط عمومی پارک فناوری پردیس به نقل از روزنامه جام جم، «همه ما زمانی كه برای دانشگاه انتخاب رشته كردیم، هزاران فكر و رویا برای آینده شغلی در رشته تحصیلیمان در ذهن داشتیم. اما واقعیت این است كه درصد زیادی از افراد موفق نمیشوند مسیر زندگیشان را از رشته تحصیلیشان پیش ببرند. عدهای هم هستند كه با وجود شرایط نامساعد بازار كار عزمشان را جزم میكنند كه فقط و فقط در حوزه تخصصی خودشان كار بكنند. من و رضا از همین دست افراد بودیم.» مهندس بابك رضایی با این مقدمه، داستان پر فراز و نشیب كسبوكار و شراكتش با مهندس رضا رفیعی را اینچنین بازگو میكند: «من و رضا دوستان صمیمیای بودیم كه مسیر تحصیل و خدمت سربازی را نیز با هم سپری كرده بودیم. دانشآموخته كاردانی مكانیك ساخت و تولید و كارشناسی نقشهكشی صنعتی بودیم و میخواستیم به هر قیمتی كه شده در هر كجای ایران فقط و فقط در رشته تخصصیمان كار كنیم. برای پیدا كردن كار از هر دری وارد میشدیم به در بسته میخوردیم. در نهایت موفق شدیم در یك شركت خصوصی كه پیمانكار شركتهای صنایع فولاد و سیمان و پتروشیمی بود مشغول كار شویم. كار این شركت مهندسی معكوس و تهیه نقشه فنی از قطعات ماشینآلات صنعتی بود تا در زمانی كه كارفرما به قطعات یدكی نیازمند میشد بتواند براساس این نقشهها سفارش قطعه مورد نظرش را در داخل كشور بدهد و مجبور نباشد قطعه اصلی را وارد كند.» این دو مهندس جوان در آن سالها 24 یا 25 سال سن بیشتر نداشتند. با روند كاری كه در آن شركت انجام میشد خیلی موافق نبودند و از طرفی پیشنهاداتشان نیز به خاطر سن كمی كه داشتند مورد توجه قرار نمیگرفت. به گفته رضایی در بیشتر موارد نقشهها كاربردی نبود و كارفرما خیلی نمیتوانست از این نقشههای قطعات برای تأمین قطعاتش استفاده كند. اینجا بود كه جرقه راهاندازی كسبوكاری مستقل در ذهن این دو مهندس جوان شكل گرفت.
پرده اول: آغاز مسیر كارآفرینی
تقریبا یك سال پس از كار در پیمانكاری بود كه رضایی و رفیعی به فكر راهاندازی كسبوكاری بر اساس ایدههایی كه در این مدت در ذهنشان جرقه زده بود و كسی به آن توجهی نكرده بود افتادند. رضایی در اینباره میگوید: «از آنجا كه نمیتوانستیم یكباره منبع درآمدمان را به امید راهاندازی شركت قطع كنیم، تصمیم گرفتیم آقای رفیعی در مجموعهای موقتا كار كند و از درآمدی كه به دست میآمد هزینههای راهاندازی شركت و مخارج خودمان را تأمین كنیم. من نیز پیگیر كارهای ثبت شركت باشم. سعی كردیم هزینههای شروع كار را به حداقل برسانیم. به خاطر دارم در ابتدای كار فقط یك دستگاه دورنگار تهیه كردیم و از خانه برای بازاریابی با شركتها تماس میگرفتم.» اما در این مرحله احساس میكنند نیاز دارند كمی گروه كاریشان را گسترش دهند. برای تأسیس شركت با دو نفر دیگر، یكی همرشته خودشان و دیگری مهندس متالوژی وارد شراكت برابر چهار نفره میشوند. شراكتی كه خیلی زود ورقبازی را برگرداند.
پرده دوم: شراكت 4 نفره
سال 86، این گروه كاری چهار نفره شركتشان را به صورت رسمی ثبت و فعالیتشان را آغاز میكنند. رضایی درخصوص چگونگی تقسیم كارها در شركت توضیح میدهد: «دو نفری كه با آنها وارد شراكت شدیم از لحاظ روحیات اخلاقی خیلی با ما همخوانی نداشتند. اما آنموقع فكر میكردیم در بحث شراكت كاری تخصص افراد است كه آنها را به گزینه مناسب برای شراكت تبدیل میكند. پس همكاری را آغاز كردیم. پس از ثبت شركت، من به عنوان رئیس هیاتمدیره و یكی از آن دو نفری كه به ما اضافه شده بودند به عنوان مدیرعامل انتخاب شدیم. من و رفیعی بیشتر اجرای كار را به عهده داشتیم و آن دو نفر بیشتر كارهای ستادی و مذاكرات مورد نیاز برای گرفتن طرحهای اجرایی را انجام میدادند. برای شروع كار، بررسی بازار كاملی انجام دادیم و به محض این كه شركت را ثبت كردیم توانستیم قرارداد بسیار خوبی با یكی از شركتهای خصوصی سیمانسازی منعقد كنیم.» وی در ادامه تصریح میكند: «البته در شروع كار با چالشهای زیادی روبهرو شدیم، زیرا ما فقط در رشته خودمان تخصص داشتیم اما راهاندازی و هدایت یك شركت به تخصصهای دیگری مانند مدیریت، بازاریابی، حسابداری و... نیز نیاز داشت كه باید به افراد متخصص واگذار میكردیم. اما از آنجا كه در شروع كار هنوز توان مالی كافی نداشتیم تلاش كردیم خودمان همه این موارد را بیاموزیم و به نوعی خودكفا باشیم. الان كه به عنوان مدیرعامل یك شركت با شما صحبت میكنم، از كارفنی، اداری، مالی و... تا سطح پایینترین كارها را خودم انجام دادهام تا به اینجا رسیدم.»
پرده سوم: موفقیت در مناقصهها
رضایی در مورد چگونگی موفقیت شركت در انعقاد قراردادی قابل توجه در ابتدای شكلگیری توضیح میدهد: «در دولت نهم تعداد زیادی شركت سیمانی تأسیس شد. ما از این فرصت استفاده كردیم. زیرا زمانی میتوانیم نقشه فنی قطعهای را تهیه كنیم كه دستگاه تازه خریداری شده و هنوز نصب نشده است.
پس از تهیه نقشه، قطعه در دستگاه سوار میشود. زمانی كه قطعه یدكی نیاز شد كارفرما میتواند براساس نقشهای كه از قطعاتش در اختیار دارد به تولیدكنندگان داخلی سفارش ساخت قطعاتش را بدهد و به واردات قطعه نیازی نداشته باشد.
بنابراین زمانی كه شركتها در حال تأسیس بودند بهترین زمان بود كه ما طرح خود را به آنها ارائه دهیم و آنها را برای همكاری متقاعد كنیم. تمام این مذاكرات را نیز با تلفن و دورنگار انجام میدادیم تا كارفرما به خاطر سن كمی كه داشتیم ما را كنار نگذارد.
البته در آن سالها چون هنوز تحریمی صورت نگرفته بود بیشتر مخاطبان ما شركتهای خصوصی بودند. از میان شركتهایی كه شرایط لازم برای كار ما را داشتند و ما طرحمان را برایشان ارائه كردیم در نهایت یك شركت با ما وارد قرارداد شد. پس از اینكه قرارداد را بستیم تازه كمی پول از آشنایان قرض كردیم كه امكانات حداقلی مورد نیاز برای اجرای پروژه را تهیه كنیم.»
پرده چهارم: انحلال شركت!
در ادامه مسیر این گروه موفق به عقد قراردادی با یك شركت گازی با حداقل مبلغ پیشنهادی شدند تا بتوانند رزومه كاری خود را برای شركت در سایر مناقصههای بزرگتر قوی كنند. پس از انجام این دو طرح به صورت موفق حالا دیگر شركت مكانی برای استقرار داشت و كمی لوازمش تكمیلتر شده بود و به اصطلاح سر و شكل پیدا كرده بود و آماده بود تا با قدرت بیشتری در مسیر پیش رو حركت كند. اما داستان به این سادگی پیش نرفت!
مهندس صادقی درخصوص ادامه فعالیتهای شركت توضیح میدهد: «دقیقا بعد از اتمام موفقیتآمیز دو پروژه اول رفتار دو شریك دیگر ما در كار تغییر پیدا كرد. اما باز ما متوجه اوضاع نشدیم. زیرا در آن سن و سال با شناخت نسبی كه داشتیم احساس میكردیم آنها را میشناسیم و به آنها اعتماد كامل داشتیم. در این زمان آن دو نفر كه مسؤول پیگیری پروژهها بودند به من و رضا میگفتند كه كار نیست، ما در همه مناقصهها بازنده شدهایم و.... ما هم به حرفهای آنها و صداقتشان باور داشتیم و فكر میكردیم حتما هیچكس حاضر نیست به ما كار بدهد. پس از مدتی نیز اصرار كردند كه باید شركت را منحل كنیم اما ما زیر بار منحل كردن شركت نمیرفتیم. یك سال بعد یعنی در سال 88 متوجه شدیم آن فردی كه مدیرعامل بود با امضای خودش و جعل امضای من شركت را منحل كرده است و آنجا بود كه تمام باور و اعتماد ما به شراكت فروریخت!» رضایی با كمی مكث ادامه میدهد: «این درس تلخ اما بسیار بزرگی برای ما بود؛ فهمیدیم در شراكت كاری اخلاق و هماهنگی روحیات و افكار افراد اولین و مهمترین اصل است. تازه بعد از صلاحیت اخلاقی باید به فكر میزان تخصص فرد بود.»
پرده پنجم: آغاز از نقطه زیر صفر
پس از این شكست ناگهانی و غیرمنتظره پرونده قضایی به دلیل جعل امضا تشكیل شد. اما فرد خاطی به دلیل نگرانی كه بابت سابقه كیفری به دلیل جعل امضا داشت، به كار خودش اعتراف میكند و از رضایی و رفیعی تقاضای بخشش و بستن پرونده را میكند. آنها نیز با دریافت خسارتی كه در آن زمان فكر میكردند وارد شده است از پیگیری قضایی پرونده انصراف دادند. هرچند در ادامه متوجه میشوند میزان خسارتی كه آن دو به آنها وارد كرده بودند بسیار بیشتر بوده است. از جمله اینكه پیش از انحلال جعلی شركت، مجموعه دیگری را ثبت كرده بودند و همه قراردادهای كاری را به سمت آن شركت هدایت كرده بودند.
در این دوره این دو رفیق قدیمی راه خود را از سر گرفتند و مجددا شركت تازه نفس جدیدی را در سال 90 تأسیس كردند. رضایی در این باره توضیح میدهد: «نه از صفر كه از منفی دوباره همهچیز را ساختیم. باز هم نه دفتری داشتیم، نه سرمایهای برایمان مانده بود، نه حتی فعالیتهای قبلی را بهعنوان رزومه كاریمان در مناقصات قبول میكردند؛ تلاش چند سالهمان از بین رفته بود. اما مطمئن بودیم خودمان از پس كار برمیآییم و دیگر هیچوقت فكر شراكت با فرد جدیدی به ذهنمان خطور نكرد. مجددا مهندس رفیعی برای رفع مخارج در شركتی در حوزه صنایع معدنی در یزد مشغول به كار شد و من نیز كارهای شركت خودمان را پیگیری میكردم. اما مشكل اصلی ما این بود كه توان مالی برای گرفتن دفتری برای شركت نداشتیم.» رضایی ادامه میدهد: «در همین زمان از سوی پارك علم و فناوری یزد كه میدانستند آقای رفیعی خودش در تهران شركتی تأسیس كرده است پیشنهاد دادند كه شركتش را در پارك یزد مستقر كند و همین موضوع زمینه آشنایی ما را با پاركهای علم و فناوری و مراكز رشد فراهم كرد.»
پرده ششم: رشد در مركز رشد
پس از بررسی و تحقیق، این شركای قدیمی با پارك علموفناوری پردیس آشنا میشوند و برای اینكه هزینههای جاری شركتشان را به حداقل برسانند برای استقرار در مركز رشد پارك تقاضا دادند. رضایی تصریح میكند: «زمانی كه دفترمان را در مركز رشد تحویل گرفتیم، باز ما بودیم و فقط یك دستگاه دورنگار. یادم است دستگاه را روی زمین گذاشته بودم و حتی یك میز و صندلی هم نداشتیم. به مرور وسایل مورد نیاز را برای دفتر تهیه كردیم. خوبی مركز رشد این بود كه اجاره سنگینی نباید میپرداختیم و همین كمك كرد با خیال راحتتری به دنبال بازاریابی و گرفتن پروژههای كاری برویم. پس از یك سال تلاش، در سال 92 توانستیم با قیمت بسیار حداقلی برنده مناقصهای در پارس جنوبی شویم. برای انجام آن پروژه خودمان 20 ساعت در اتوبوس مینشستیم و تا عسلویه میرفتیم و برمیگشتیم تا بتوانیم هزینههایمان را كاهش دهیم. حجم كار هم به دلیل حذف دو نیرو بیشتر شده بود. با تمام سختیها این پروژه بهخوبی انجام شد و حتی كمی منابع مالی نیز در آخر برایمان ماند. كمكم توانستیم پروژههای دیگری بگیریم و به درآمدزایی برسیم.»
پرده آخر: تولید و اشتغالزایی
از رضایی درخصوص پیشرفتهای شركتش در طول این سالها پرسیدم، او در جواب توضیح میدهد: «فعالیت ما در این شركت فقط مهندسی معكوس نبود؛ ما شناسنامه فنی برای قطعات تهیه میكردیم كه در آن همه مشخصات مورد نیاز و روش ساخت قطعه به صورت كامل ذكر شده بود و این شناسنامه را ضمانت مادامالعمر میكردیم. اما از جایی به بعد كارفرماها به ما پیشنهاد دادند چرا ساخت قطعات را خودتان به عهده نمیگیرید؟ اوایل به دلیل اینكه نه امكاناتش را داشتیم و نه تجربه، از ساخت بسیار واهمه داشتیم. اما در جلسات همفكری پارك پردیس، زمانی كه مشكلمان را مطرح كردیم به ما گفتند از ظرفیتهای برونسپاری برای توسعه فعالیتهای شركت استفاده كنید و با این ایده وارد مسیر ساخت قطعات هم شدیم. به طوری كه امروز فعالیت اصلی شركت تولید قطعات یدكی است و ایجاد شناسنامه فنی قطعه بخشی از كار ماست كه در پایان همراه با قطعه به صورت رایگان در اختیار كارفرما میگذاریم.»
وی درخصوص این كه آیا این كار تأثیر منفی بر بازارهای آتیشان ندارد، پاسخ میدهد: «تلاش ما همیشه بر این بوده كه بهدرستی بتوانیم فرآیند ساخت و بهینهسازی مواد اولیه را اجرا كنیم تا بتوانیم محصولی با كیفیت نمونه اصلی به مشتری تحویل دهیم. به جرأت میتوانم بگویم قطعات تولیدی امروز ما نه تنها از لحاظ كیفیت با نمونه خارجی برابری میكند، بلكه حتی بهتر از آن هم هست. به همین خاطر با وجود اینكه همه اطلاعات را به صورت كامل در اختیار كارفرما میگذاریم باز برای قطعات بعدی به ما مراجعه میكنند. در حقیقت میزان تقاضا حتی بیشتر از ظرفیت كنونی ماست.»
به گفته مهندس رضایی این شركت در حال حاضر با همكاری مستقیم ده كارمند مشغول فعالیت است و بهزودی با تكمیل مراحل ساخت واحد كارگاهی و دفتری در اراضی پارك پردیس موجب كارآفرینی برای بیش از 20 نفر نیروی متخصص كشور خواهد شد.
دسترسی سریع به این مطلب
ارسال دیدگاه
نشانی: تهران، کیلومتر 20 جاده دماوند، منطقه فناوری پردیس، مجتمع سراج
کد پستی: 1654120837
تلفن: 76250250 _ 021
نمابر: 76250100 _ 021
E-mail: info@techpark.ir
website:iiid.tech